-
نمی دانم از کجا شروع کنم...
چهارشنبه 15 فروردینماه سال 1386 02:18
آنقدر چیزها اتفاق می افتد که نمی دانم از کدامشان شروع کنم. احساس می کنم در فیلمی بازی می کنم با حرکت تند. احساس می کنم زمان به سرعت می گذرد. شاید برای این است که روزها کوتاه و کوتاهتر می شوند. گویی از کنار لحظه ها می گذرم این روزها بدون اینکه آنها را زندگی کرده باشم. انسانی هستم سرما خورده با خوشمزه ترین غذا که در...
-
بعد از چهار هفته ...
شنبه 11 فروردینماه سال 1386 02:34
سلام. نوروز این عید باستانی رو به همه دوستاتم وشما عزیزان تبریک میگم امیدوارم در این سال بتونید به مهمترین آرزوهای زندگیتون برسید. پارسال با وجود اینکه سال سگ بود و سگ هم مهمترین خصیصش وفاداریه اما اصلا برای من سال با وفایی نبود. بی وفایی دیدم خیلی تا... تا دلت بخواد به هر حال گذشت... امسال رو با فیلتر شدن وبلاگم شروع...
-
بوی دروغ
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1385 02:25
هر گاه که فکر میکنم برخاسته ام پایم به جایی میخورد و میافتم هر گاه که فکر میکنم که برخاستن کاری است بس دشوار بر میخیزم وبه راهم ادامه میدهم حالا بعد از یک بار دیگر به زمین خوردن برخاسته ام گرد و خاک را از لباسم پاک میکنم ساکم را بر میدارم و به راه می افتم این بار راهی را برمیگزینم که تو در مسیرش نباشی راهی که حتی جای...
-
حقیقت و دروغ
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1385 19:21
اگر کسی می گوید که برای تو میمیرد دروغ می گوید حقیقت را کسی می گوید که برای تو زندگی می کند
-
حراج عشق
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1385 23:32
همه جا پر از قلب است. روی ویترین مغازه ها، توی سوپر مارکت ها، توی دسته های گل، حتی توی گلدانهای گل هم قلبهای پلاستیکی چپانده اند. تمام بسته های کادو شده هم با روبان هایی به شکل قلب تزیین شده اند. آبنبات چوبی دست جوان ها هم به شکل قلب بود. یکی داشت قلبی آن دیگری را مک می زد و آن یکی از گوشه های قلب همراهش گازهای کوچولو...
-
ولنتاین
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1385 17:12
هر سال در ماه فوریه در سرتاسر اروپا و امریکا , عشاق و دلدادگان به مناسبت روز خاصی به اسم ولنتاین به هم هدیه میدن میدونید علتش چیه ؟ ولنتاین در لغت به معنای معشوق و محبوب هست که تازگی بین جوونای ایرانی هم رواج پیدا کرده . این فرصت خوبیه برای اینکه اجازه ندیم عشقمون کمرنگ بشه بعضی ها میگن علت کشته شدن ولنتاین تلاش اون...
-
چراغ قرمز
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 14:55
مدتی است که مانند انسانی هستم که پشت چراغ قرمزی که قرار نیست سبز شود ایستاده ام٬ نه جرات می کنم به راهم ادامه دهم و نه کسی چراغ را درست می کندُ٬ نمی دانم چه مدتی است که ایستاده ام٬ می دانم که خسته ام٬ می دانم که خیابان زندگی را وقتی دوست دارم که سر همه چهار راه هایش چراغها قبل از رسیدن من سبز می شوند٬ می دانم بدون...
-
خواب زمستانی
جمعه 29 دیماه سال 1385 18:26
هوا سرد است، باغ عریان تر از همیشه است در باغچه هیچ گلی باقی نمانده ٬ پیازهای سنبلها، نرگس ها و لاله ها به خوابی عمیق فرو رفته اند درخت سیب نمیداند چگونه عریانی اش را بپوشاند و هر شب خواب شکوفه هایش را میبیند پرده را کنار میکشم، آسمان پر از ستاره است کاش میشد نردبان گذاشت ، بالا رفت و ستاره چید٬ بعد هم میشد از...
-
Pain is inevitable, suffering is optional
یکشنبه 17 دیماه سال 1385 01:20
You can and you can't You shall and you shan't You will and you won't And you will be damned if you do And you will be damned if you don't پ.ن: به یک نفر مسلط به زبان آدمیزاد جهت برطرف کردن پاره ای از دلتنگی ها نیازمندیم !?!?0918372
-
فرشته ی یک کودک
جمعه 15 دیماه سال 1385 01:25
سلام دوستان نقش های باز مانده بر دیواره غارها نشانگر آن است که انسانها از ابتدای تاریخ شیفته شنیدن قصه بودند . اشتیاق به شنیدن قصه هنوز هم در بشر وجود دارد . تنها اشکال روایت متنوع تر شده و دیگر نیازی به پناه بردن به درون غارها نیست ! شنوندگان و خوانندگان هر قصه از ورود به جهان رویاها لذت فراوانی می برند و در کنار آن...
-
همین لحظه
شنبه 9 دیماه سال 1385 01:31
برای شنیدن صدایی که دوستش داری همین لحظه هم بسیار دیر است افسوس خواهی خورد..... زمانی که آن سوی سیمها کسی بی احساس می گوید: شماره ی مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمی باشد
-
من پروانه ام ؟؟؟
سهشنبه 5 دیماه سال 1385 02:38
دیشب خواب دیدم خواب دیدم پروانه ام صبح که از خواب بیدار شدم دیدم انسانم هر چه بیشتر فکر می کنم بیشتر گیج می شوم نمی دانم دیشب انسانی بودم که خواب دیدم پروانه ام یا الان پروانه ای هستم که خواب میبینم انسانم : آری دکتر شریعتی راست می گفت که می شود من هم خواب را خواب دیدم. امیر شیخ الاسلامی
-
هیچ کس نبود
شنبه 25 آذرماه سال 1385 23:58
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت انقدر غمگین است ؟ چرا لبخندهایت انقدر بی رنگ است ؟ اما افسوس ... هیچ کس نبود همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره . آری با تو هستم .. با تویی که از کنارم گذشتی... و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشم هایت همیشه بارانی است...
-
خسته ام !!!
دوشنبه 20 آذرماه سال 1385 02:06
می دانی چه شده ؟ خسته ام می خواهم بروم می خواهم فکرم را بر دارم و بروم به دوردست ها اگر آمدی جا برای تو هم هست آدرس ؟ مگر نمی دانی ؟ من پشت هیچستانم امیر شیخ الاسلامی .........
-
عشق و غرور
یکشنبه 12 آذرماه سال 1385 01:12
عشق با غرور زیباست ولی اگر عشق را به قیمت فرو ریختن دیوار غرور گدایی کنی آن وقت است که دیگر عشق نیست صدقه است... صدقه : مگه عشق با غرور میشه ؟؟ مگه این دوتا از یه جنسن ؟؟ نمی دونم اما این رو میدونم که : هرگز عشق رو گدایی نکنم زیرا هیچگاه چیز با ارزشی به گدا داده نمی شه...
-
آغوش...
یکشنبه 5 آذرماه سال 1385 06:39
مرا به آغوشت راه بده ، میخواهم برای اولین بار ببوسمت ، بیا چشمانمان را ببندیم ، میخواهم وقتی لبهای معصوممان به هم گره میخورد و هر دو از فرط لذت در اغوش یکد یگر نفس نفس میزنیم ، از لذت متناهی جسممان ، وجود نامتناهی خداوند را با چشمانی بسته تصورکنیم ، چشمانت را باز کن!؟ نه!..نه..!، لبهایمان از گرمی شهوت خشک شده اما گونه...
-
به خاطر تو برگشتم .. به خاطره دیگری و به خاطره خودم !
دوشنبه 22 آبانماه سال 1385 02:19
دوستان خوبم سلام بعد از ۱۱ روز برگشتم . قرارم بر این بود وقتی بهتر شدم برگردم اما وقتی لطف شما عزیزان رو دیدم و احساس کردم لطفی که در ایمیل هاتون.آف هاتون .و نظراتتون دیدم با خودم گفتم که برنگشتنم جفاییست نسبت به کسانی است که با من . با احساسم. و با این وبلاگ ارتباط بر قرار کردند و شاید خود و یا زندگی گذشته خود رو در...
-
نوشتن
سهشنبه 16 آبانماه سال 1385 00:37
نوشتن برای من درست مانند چرخاندن کلید در قفل در یک اتاق است. لحظه ای است که به سراغ درونم میروم. می نویسم و تمام هوای تازه در چهار دیواری درونم می پیچید. می نویسم و هر بار در یکی از دالانهای پیچاپیج درونم را به روی دیگران باز می کنم. آنچه را که می توانم قسمت کنم قسمت می کنم. آنچه را که می خواهم در نهان خانه روح...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 آبانماه سال 1385 00:34
زندگی مثل پیانوست دکمه های سیاه آن برای غم ها و دکمه های سفید آن برای شادی ها اما زمانی میتوان آهنگه زیبایی نواخت که دکمه های سفید و سیاه را با هم فشرد. از دوسته خوبم آزاد عزیز واسه فرستادن این متن زیبا ممنونم.
-
حال من
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1385 15:01
سلام ! حال من خوب است، اما تو باور نکن ...
-
عاشق بودن
شنبه 22 مهرماه سال 1385 01:02
شما برای عاشق شدن دنبال بهانه اید ابتدا چشم های دخترک سپس لبهای او کمی بعد گرمی بدنش و در نهایت... دخترک تابلوی زیبایی ست که ترکیب رنگهایش برای شما جذاب است ولی هرگز موضوع آنرا نمی فهمید .
-
باشد روزی تلافی کنم...
شنبه 15 مهرماه سال 1385 02:13
این شعر را برای همگان خواهم خواند، اما فقط، یکی، می داند در من و در شعرم چه می گذرد کاش بودی اینجا در کنارم، اشک هایم را می دیدی که می چکد، صدایم را می شنیدی که گرفته، دلم تنگ شده عزیز دل. دیگر وقتی صدایت می کنم علامت تعجب را به نشانه ندا و منادا نمی گذارم، چرا که هر واژه ای که می نویسم ترا فریاد می کند، عزیز دل. دوست...
-
امنترین پناه گاه جهان
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 15:24
وقتی در شب راه می رفتم....و در جستجوی پناهگاهی بودم از کنارم گذشت.گفتم : هی نگاه کن ! روی مزه هایت دانه های برف ریخته است و او گفت : این ... برف نیست...پرهای بالشی است که خدا در آسمان تکانده است... و سپس لبهای خندانش را گشود تا برفی را فوت کند و ما هر دو خندیدیم بعد به چشمانش نگاه کردم و دیدم که چشمانش امنترین پناه...
-
درد تنهایی...
شنبه 25 شهریورماه سال 1385 15:07
وقتی در تنهایی خودم قدم می زنم، خاطرات با تو بودن آرامشم را بر هم می زند . چه پریشانی لذت بخشی است ، دلتنگ تو بودن ... دلم برای شنیدن صدایت تنگ شده . برای دیدنت ... دیشب در خواب منتظر آمدنت بودم ، اما به خوابم هم نیامدی و درد انتظار را در خواب هم حس کردم. امیر شیخ الاسلامی
-
من و تنهایی ...
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 00:39
من و تنهایی و یک شمع روشن ، خدایا ! نکند بادی بیاید.
-
دوست...
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 01:11
آدم ها همه چیز را همین جور حاضر و آماده از مغازه ها می خرند. اما چون مغازه یی نیست که دوست معامله کند آدمها مانده اند بی دوست. تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن پرسید : اهلی کردن یعنی چه ؟ گفت : یعنی ایجاد علاقه کردن پرسید : راهش چیست ؟ گفت : باید صبور باشی . خیلی صبور بر گرفته از کتاب شازده کوچولو نوشته آنتوان دو سنت...
-
فقط امشب...
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1385 00:52
همه جا تاریک است، نمی بینم که چه می نویسم، اما می دانم که چه می خواهم بنویسم، از تو می نویسم، از نگاه تو، از حرفهایت، از حضورت، از ... برای تو می نویسم، برای چشمهایت، برای لب هایت، برای ... به تو می اندیشم، به تو تقدیم می کنم، به تو سلام می کنم، حیاط عاشقی امشب چقدر خلوت است، هیچ رهگذری عبور نمی کند، صدای گریه و زمزمه...
-
دنیای نامردی
جمعه 3 شهریورماه سال 1385 00:39
یه روزی یه دختره کوری تو این دنیای نامرد زندگی می کرد. یه دوستی داشت که این دوست عاشقانه دختره رو دوست می داشت. دختره همیشه می گفت : اگه من چشمامو داشتم همیشه با تو می موندم. یه روز یکی پیدا شد و به دختره چشماشو داد. وقتی دختره بینا شد دید که دوستش کوره. بهش گفت من دیگه تورو نمی خوام.برو از پیشم. پسره لبخنده تلخی زدو...
-
محمد رسول الله
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 23:06
معراج پیامبر اکرم اسلام حضرت محمد (ص) را به همه مسلمانان خصوصا به مسلمانان مومن اهل تسنن تبریک عرض می کنم. امیدوارم روزی برسه که ندای واقعی دین مبین اسلام رو در ایران ببینیم و بشنویم.
-
خدا
دوشنبه 23 مردادماه سال 1385 14:07
خوابی دیدم ... خوابی دیدم در ساحل با خدا قدم میزنم... بر پهنه آسمان صحنه هائی زندگی ام برق زد. در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم. " یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا... " وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد به پشت سر و به جای پاهای روی شن نگاه کردم. متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی ام فقط یک جفت جای پا روی...