هوا سرد است،
باغ عریان تر از همیشه است
در باغچه هیچ گلی باقی نمانده ٬
پیازهای سنبلها، نرگس ها و لاله ها به خوابی عمیق فرو رفته اند
درخت سیب نمیداند چگونه عریانی اش را بپوشاند
و هر شب خواب شکوفه هایش را میبیند
پرده را کنار میکشم،
آسمان پر از ستاره است
کاش میشد نردبان گذاشت ،
بالا رفت و ستاره چید٬
بعد هم میشد از تاریکترین خیابانها گذشت
و بر سر در هر خانه یک ستاره آویخت٬
از امشب عمر تاریکی هی کوتاه و کوتاهتر میشود٬
هر روزی که از زمستان میگذرد
یک قدم به بهار نزدیک میشویم٬
پرنده ها از کوچ باز خواهند گشت
و سکوت باغ را خواهند شکست٬
کاش میشد تمام زمستان را خوابید،
شبهای دراز و پر از تنهایی زمستان را پشت سر گذاشت
و با بهار بیدار شد٬
شاید وقتی در بهار بیدار شدم
او پیشم باشد.
می روم بخوابم تا او را حداقل در خواب ببینم
خوابی طولانی به پهنای زمستان
پس به خوابم بیا تا باز دستان همدیگر را بگیریم.
محمد امیر شیخ الاسلامی
www.shadmehrgroup.co.sr www.shadmehrnews.tk هر دو آپ شدند با خبار جدید و مهم شما هم عضو خانواده بزرگ شادمهر شوید
این زمستانه واسه همه یه جور غم داره واسه منم داشت امیر
چه کسی باور کرد جنگل جان مرا
اتش عشق تو خاکستر کرد...
webloget mahshare be manam sar bezan amir khan
ممنون از شعر های قشنگی که واسم فرستادی
امیر عزیز هر ادمی باید با حداقلم بسازه .. باز خوبه که حداقل به خوابت میاد .. امیدوارم همیشه خوابات یکی از یکی شیرین تر باشه و به حقیقت برسی ... چیزیم به بهار نمونده!!!
از درسو امتحاناتتم خسه نباشی مهندس
آره شکوه جان بهار نزدیکه. ممنون از حرف های گرمت.
امیر نبینم غمگین باشی به جونه امیر کلی درهمم وقتی شنیدم باز می خوام اینجام بگم که خودم نوکرتم به مولا
غمت نباشه من و هستی پیشتیم خدا تا
دوست دارم امیرم
قوربونت برم امید من ...
مرسی تو و هستی همیه دلگرمی های من بودید و هستید
امیر سلام خوبی چی شده ؟ اینا چیه بچه ها میگن ؟
این موبایتم که اصلا پیشت نیست یه تماسی باهام بگیر
محشربود همش محشر بود اشکمو دراوردی نمی دونم چی بگم همه متنات عالی بود
تا بهار کلی روز مونده شمردی ؟؟؟
سلام پسر سنندجی
کاش می دونستی من چقدر سنندج رو دوست دارم
آخه قلب منو یکی از همین پسرهای سنندجی باخودش برده کردستان
کاش می تونستی چند تا عکس از روستاها و دامنه های سنندج و یا هرجای دیگه کردستان برام بفرستی
من طبیعت اونجا را واقعا دوست دارم
کاش عمر شبهای تاریکیه ما هم کم و کمتر می شد شاید اونوقت ما هم به بهار می رسیدیم ..
وبلاگ خوبی داری اگه خواستی به وبلاگ منم سر بزن البته با نظر
guess there are times when we all need to share a little
?pain . Is the hardest part when memoriess remain
خدا حافظدهمین حالا ... .
دیگه دوست ندارم هرگز ناراحت ببینمت .
البته می دونم که نظرم اصلا برات مهم نیست .!!!
دوستت دارم برای همیشه .... .
kamilaْs sad songs
امید جان نظر همه عموم برای من قابل احترامه
به خصوص تو دوست خوبم که در این مدت کوتاه آشنایی بین ما
احساسی خوب و پاکی به تو نازنین پیدا کردم.
من هم دوست دارم برای همیشه.
saY koN bekhaTeRe keSI ke doOOseSh daRi ghOrooReto aZ daSt beDi na be khaTere ghOrooRet kaSi o ke dooSt daRi aZ daSt beDi
♥ ♫ → ♥ I love U ♥ ← ♥ ♫ .♥ ♫ → ♥ ♫ → ♥ I love U ♥ ← ♥ ♫ .♥ ♫ → ♥ ♫ → ♥ I love U ♥ ← ♥ ♫ .♥ ♫ → ♥ ♫ → ♥ I love U ♥ ← ♥ ♫ .♥ ♫ → ♥ ♫ → ♥ I love U ♥ ← ♥ ♫ .♥ U ♥ ← ♥ ♫ .♥ ♫ → ♥ ♫ → ♥ I love U ♥ ← ♥ ♫ .♥ ♫ → ♥ ♫ → ♥ I love U ♥ ← ♥ ♫ .♥ U ♥ ← ♥ ♫ .♥ ♫ → ♥ ♫ → ♥ I love U ♥ ← ♥
اشعارتون فوق العادس ... ما مدت زیادیه که میایم و می ریم اما ردی از خودمون به جا نمی ذاشتیم ... اما دیگه طاقت نیاوردیم ... باید بهتون به خاطر شعرای قشنگتون تبریک می گفتیم ...
شاد باشید و پیروز ...
به نام آنکه دوستی را آفرید، عشق را ، رنگ را ... به نام آنکه کلمه را آفرید.
و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که میخواستم از او بگویم.
سالهاست دچارش هستم. و چه سخت بود بیدلی را ، ساختن خانه ای در دل.
و این دل بینهایت، چه جای کوچکی بود برای دل بیتابش.
او رفت و من نشناختمش . در تمام میخکهای سر هر دیوار، آواز غریبش را شنیدم
اما نشناختمش. همانگونه که بغضهای گاه و بیگاهم را نشناختم.
فقط آنقدر او را شناختم که در سایه های افتاده به کلامش، به دنبال جای پای خدا باشم.
اینجا، هر چه هست، جز با صداقت او و کلام و نقشهای او، حوض بی ماهیست.
شاید مزرعه ای باشد با زاغچه ای بر سر آن
زاغچه ای که هیچکس جدی نگرفتش .
اینجا را هدیه اش میکنم. به آنکس که برای سبدهای پرخوابمان، سیب آورد.
حیف که برای خوردن آن سیب، تنها بودیم . چقدر هم تنها ...
تا در این دهر دیده کردم باز
گل غم در دلم شکفت به ناز
بر لبم تا که خنده پیدا شد
گل او هم به خنده ای وا شد
هر چه بر من زمانه می ازود
گل غم را از آن نصیبی بود
همچو جان در میان سینه نشست
رشته عمر ما به هم پیوست
چون بهار جوانیم پژمرد
گفتم این گل ز غصه خواهد مرد
یا دلم را چو روزگار شکستی هست
می کنم چون درون سینه نگاه
آه از این بخت بد چه بینم آه
گل غم مست جلوه خویش است
هر نفس تازه روتر از پیش است
زندگی تنگنای ماتم بود
گل گلزار او همین غم بود
او گلی را به سینه من کاشت
که بهارش خزان نخواهد داشت
دلا شب ها نمی نالی به زاری
سر راحت به بالین می گذاری
تو صاحب درد بودی ناله سر کن
خبر از درد بیدردی نداری
بنال ای دل که رنجت شادمانی است
بمیر ای دل که مرگت زندگانی است
میاد آندم که چنگ نغمه سازت
ز دردی بر نیانگیزد نوایی
میاد آندم که عود تار و پودت
نسوزد در هوای آشنایی
دلی خواهم که از او درد خیزد
بسوزد عشق ورزد اشک ریزد
به فریادی سکوت جانگزا را
بهم زن در دل شب های و هو کن
و گر یاری فریادت نمانده است
چو مینا گریه پنهان در گلو کن
صفای خاطر دل ها ز درد است
دل بی درد همچون گور سرد است
سلام داداشی خوبی مثل همیشه عالی می نویسی امیداوارم زمستان قلبت به زودی و برای همیشه به بهاری سرسبز مبدل شود
سلام امیر جان .
( بارون که می باره تو رو یاد من می آره
منتظر می شینم تا . . . )
باز هم مثل همیشه اصلا برات مهم نیست !
اگه باز بارون بباره . . .
اگه باز بارون بباره . . .
در ضمن با اصل حرف شکوه خانم اصلا موافق نیستم .
اولا برای امیر جان هرگز حد اقل کافی نیست مثل ... .
ثانیا برای امیر جان همیشه و همه جا مثل بهار که نه ، خود بهار .
اصلا امیر جان خود بهار . این رو یادت باشه .
این رو یادت باشه .
این رو یادت باشه .
باز هم بارون می باره .
باز هم بارون می باره .
منتظر می شینم تو بارون تا ... .
امید
۲۷ /۱۱/۱۳۸۵
salam hamshahri
mikham begam ke shadidan vebloge khubi dary tabrik
MISHE BE MAN BEGIN KE CHE TORY MITUNAM TU VEBLOGAM AHANG PAKHSH KONAM
AGE IN KARO BOKONID KHEYLI MAMNOON MISHAM
HAR JA KE HASTID HEFZ BASHID BY
سلام من مثل تو اهل سنندجم اما در تهرانم به وبلاگم یه سری بزن
salam .man yek nashenas hastam va baraye avali bar be vabloge shoma amadeam man ham chon shoma shaer hastam va mikhastam be heton jahate chenin salighe va zighi tabrik begoyam sherhayetan besiyar ziba va tasir gozar hastan omidvaam hamishe en chenin movafagh bashid.